ارسال شبهه و سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۳/۶/۲۸ زندگینامه کتاب.رساله مقاله.شعر تصاویر دروس سخنرانی پرسش‌ها اخبار تماس
دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

جدیدترین مقالات

مقالات پربازدید

سه عامل اساسی برای درمان

سه عامل اساسی برای درمان
بسیاری از درمان های موجود در بین ما، اثر بخش و تاثیر گذار می باشد، اما در عین حال، برخی از دردهای موجود، درمان ناپذیر به نظر می رسند.
این دردها ممکن است در ظاهر و جسم بیمار، و یا در روح و روان انسان نفته یا آشکار باشند، اما بیمار، به یکی از سه دلیل پیش رو، از درمان چنین دردهایی عاجز و یا غافل باشد:
1- درد اصلی را شناخته باشد و از درمانش نا امید نباشد:
اولین شرط از شرایط درمان بیماری، شناخت صحیح بیماری، و امید به درمان آن بیماری در درون و نهاد بیمار می باشد. در بسیاری از موارد، به یکی از دو دلیل عدم شناخت و تشخیص صحیح بیماری و یا اعتقاد به عدم درمان بیماری، بیمار از ادامه درمان منصرف شده، و اصطلاح می سوزد و می سازد.
عدم شناخت بیماری نیز می تواند ناشی از عدم وجود علایم بیماری، و یا وجود علائم غیر مستقیم و یا غیر مرتبط باشد. در برخی از موارد، دردی که در دندان بیمار احساس می شود، ناشی از بیماری معده، و دردی که در گوش بیمار مشاهده می شود ناشی از پوسیدگی و عفونت دندان و یا دردی که در پای بیمار وجود دارد ناشی از بیماری در ستون فقرات بیمار می باشد.
بنابر این، اولین و مهمترین عامل درمان بیماری، شناخت بیماری، و تشخیص صحیح نوع بیماری و منشاء اصلی بیماری می باشد. این مسئله، در انواع بیماری های روحی و روانی و درونی، نمود و اهمیت بیشتری خواهد داشت، چراکه در اغلب موارد، بیماری ها و امراض روحی، بر خلاف امراض جسمی، دارای علائم غیر آشکار می باشند، و به همین دلیل، بسیاری از بیماران مبتلا به انواع بیماری های روحی و روانی، تا لحظات آخر زندگی دنیایی، متوجه بیماری های روحی مانند حسد، بخل، ریا، غضب، شهوت و... نخواهند شد و چه بسا، به دلیل عدم وجود علایم ظاهری، هیچگاه به دنبال درمان چنین بیماری هایی نخواهند شتافت.
از منظر اسلام، انسان موجودی دو ساحتی، متشکل از روح و جسم می باشد، تدبیر جسم، بر عهده روح بوده، و این روح است که وظیفه اصلی انسانیت انسان را به دوش میکشد. در عین حال، عدم توجه به امراض و رذائل اخلاقی، باعث سقوط روح به اسفل السافلین خواهد شد. روحی که به امر خدای متعال ایجاد، و به وسیله خدای متعال در درون انسان دمیده شد. 
صفات مختلف انسانی، مانند هلوع و منوع و جزوع و ظلوم و جهول و...، در قرآن کریم، نشان دهنده لزوم پرداخت به مقوله روح، شناخت و درمان و تکامل صفات پسندیده و غیر پسندیده انسانی می باشد. با توجه به کاربست واژه (انسان) در قرآن کریم، در می یابیم که خداوند متعال، نه تنها در هیچ یک از آیات قرآنی خود، از انسان بما هو انسان تعریف و تمجید نکرده، بلکه در تمامی مواردی که نامی از انسان بما هو انسان برده شده است، ذم و نقص و قدحی تابع شده، و در مقابل، الگویی به نام مؤمن یا صدیق یا...، برای مخلوق متعالی و الگویی به نام منافق یا مکذب یا کافر یا مشرک یا...، برای مخلوق متدانی، معرفی می شود. این امر بیانگر این نکته قرآنی می باشد که انسان بما هو انسان، مانند نقطه صفر مرزی بین موجود عالی و متعالی و موجود دانی و متدانی می باشد. 
با توجه به مباحث پیشگفته، روشن می شود که واژه (انسان کامل)، واژه ای غیر قرآنی بوده، و استفاده از این واژه برای معرفی موجودی عالی و متعالی که می تواند مظهر صفات و اسماء الهی باشد، و می تواند خلیفه و جانشین خدای متعال بر زمین و مادون الله تبارک و تعالی باشد، نامناسب و غیر قرآنی می باشد.
2- به نسخه طبیب ایمان داشته باشی
دومین ویژگی درمان پذیری بیمار، ایمان به نسخه و درمان طبیب می باشد، ایمانی و یقینی که باعث تبعیت بی چون و چرای بیمار از دستورات پزشک معالج خود خواهد بود. بیان این نکته ضروری می باشد که بیماری که به بیماری خود آگاه گشته، در پی یافتن طبیبی حاذق، به جهت درمان بیماری خود خواهد بود. اهمیت حاذق بودن چنین طبیبی، با توجه به نوع بیماری و شدت بیماری و عمق بیماری، و علائم آزاردهنده بیماری و... متغیر می باشد. روشن است که بیماران مبتلا به بیماری های ساده و زودگذر، به اولین پزشک اعتماد کرده و به نسخه وی عمل خواهند کرد، اما بیماران مبتلا به بیماری های صعب العلاج، نه تنها به هر طبیبی اعتماد نمی کنند، بلکه با جستجوی شبانه روزی، در پی یافتن حاذق ترین طبیب موجود می باشند.
در جوامع امروزی، اعتماد و اطمینان به تخصص طبیب، به یکی از دو روش شهرت عمومی، و یا بالا بودن هزینه طبابت حاصل می شود. این در حالیست که ملاک و معیار اصلی و اساسی در تشخیص مهارت طبیب و تخصص وی، شناخت فردی و شهادت اهل خبره به این امر می باشد. 
این امر علاوه بر امراض جسمانی و اطباء آن، شامل امراض روحانی و رذائل نفسانی و حکمای معالج آن نیز می باشد. بیماری که مبتلا به انواع امراض روحانی بوده، و هدف خلقت دنیایی وی، شناخت و درمان رذائل اخلاقی و تبدیل آن به فضائل اخلاقی و تکمیل و تکامل در پرتو فضائل اخلاقی است، در جهت درمان امراض روحانی متعدد خود، جستجویی بی وقفه را آغاز خواهد کرد. 
با توجه به منابع وحیانی موجود، اطباء و حکمای متعددی برای درمان امراض و رذائل اخلاقی معرفی گشته اند، و بیماران، با توجه به نوع بیماری خود، و البته شدت و وخامت بیماری، به هر یک از این حکما مراجعه کرده، و راه درمانی مختص به بیماری خود را دریافت خواهند کرد. نیاز به تکرار نیست که اعتماد و اطمینان به هر یک از حکمای و اولیای الهی موجود در هر زمان، نه با شهرت عمومی و نه با هزینه های غیر معقول، بلکه با شناخت فردی و یا قبول توصیه اهل خبره و متخصصین این عرصه می باشد.
3- لزوم حرکت بیمار، در جهت تهیه و مصرف صحیح نسخه درمانی:
چه بسیار بیمارانی که ابتلاء و درد جسمانی یا روحانی خود را شناخته، علائم را درک کرده، به پزشک و طبیب و حکیم حاذقی مراجعه کرده، نسخه ای صحیح و درمانگر را یافته، و در عین حال، به دلیل عدم استفاده از نسخه ی مذکور، و یا استفاده غیرصحیح از دستور درمانی، نه تنها بهبود نیافته اند، بلکه در برخی از موارد، باعث شدت یافتن بیماری جسمانی یا روحانی خود گشته اند.
آخرین مرحله از درمان، می تواند به نوعی مهمترین و اساسی ترین مرحله از درمان بیمار باشد، چراکه در صورت عدم توجه به این مرحله، نه تنها تلاش های پیشین (هَبَاءً مَنثُورًا) گشته، بلکه یأس و ناامیدی نیز، بر درد های پیشین افزوده گشته و هلاکت بیمار را تسریع می بخشد.
در بسیاری از موارد، بیمار و یا اطرافیان وی، بیماری را به درستی تشخیص داده، در زمان مناسب، در جهت درمان بیماری گام برداشته، نسخه ای منحصر به فرد را از طبیبی حاذق و یا حکیمی دانا و توانا تهیه کرده، لکن در مرحله آخر مبتلی به (أمانی) گشته، و استفاده از نسخه مذکور را به تأخیر می اندازد. 
متاسفانه این مسئله، در اغلب قریب به اتفاق امراض و رذائل اخلاقی مشاهده می شود. مشکلی که قرآن کریم، این کتاب آسمانی با برکت، در موارد متعددی به آن تصریح فرموده، و روایات مستفیض و متواتری، سعی در توضیح و تفسیر آن داشته اند.
خطابات قرآنی با کلید واژه (أماني)، یکی از موارد تصریح به این مسئله می باشد، با کمی تأمل و تدبر روشن می شود که (أمانی) خود به نوعی، بیماری و رذیله ای از رذائل اخلاقی موجود در انسان است، و در صورت عدم درمان این بیماری، نزول وحی و بعثت انبیاء و وصایت اوصیاء و وجود اولیاء و حکمای الهی و... برای بیمار، بدون فائده و بی ثمر خواهد بود.
بی ثمری روشن و آشکاری که، قرآن کریم در آیه 119 و 120 سوره نساء به آن تصریح کرده، و این بیماری را از القائات مستقیم شیاطین معرفی می کند: (وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ  وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا * يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ  وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا) (و سخت گمراهشان کنم و به آرزو (های باطل و دور و دراز) درافکنم و دستور دهم تا گوش حیوانات ببرند (که اینها نصیب بتهاست) و امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند، و (ای بندگان بدانید) هر کس شیطان را دوست گیرد نه خدا را، سخت زیان کرده زیانی آشکار * (شیطان) آنان را بسیار وعده دهد و آرزومند و امیدوار کند، ولی آنان را چیزی به جز غرور و فریب وعده نمی‌دهد.).
پناه بردن به مربی مردم، پناه بردن به پادشاه و مالک مردم، پناه بردن به خدای مردم در سوره ناس، از شر شیطانی به نام خناس نیز، یکی دیگر از تصریحات قرآنی می باشد که در سایه روایات شریفه، تفسیر و تبیین می گردد: (
حدثنا أبي، قال: حدثنا عبد الله بن جعفر الحميري، عن موسى بن جعفر بن وهب البغدادي، عن علي بن معبد، عن علي بن سليمان النوفلي، عن فطر ابن خليفة، عن الصادق جعفر بن محمد (عليهما السلام)، قال: لما نزلت هذه الآية (والذين إذا فعلوا فاحشة أو ظلموا أنفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم)(آل عمران 3: 135) صعد إبليس جبلا بمكة يقال له ثور، فصرخ بأعلى صوته بعفاريته فاجتمعوا إليه. فقالوا: يا سيدنا، لم دعوتنا؟ قال: نزلت هذه الآية، فمن لها؟ فقام عفريت من الشياطين، فقال: أنا لها بكذا وكذا. قال: لست لها. فقام آخر فقال مثل ذلك، فقال: لست لها. فقال الوسواس الخناس: أنا لها. قال: بماذا؟ قال: أعدهم وأمنيهم حتى يواقعوا الخطيئة، فإذا واقعوا الخطيئة أنسيتهم الاستغفار، فقال: أنت لها، فوكله بها إلى يوم القيامة) (امام صادق عليه السلام : وقتى آيه: «و آنان كه چون كار زشتى كنند ، يا بر خود ستم روا دارند ، خدا را به ياد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى خواهند ـ و چه كسى جز خدا گناهان را مى آمرزد؟ ـ و بر آنچه مرتكب شده اند، با آنكه مى دانند [ كه گناه است ]پافشارى نمى كنند» نازل شد ، ابليس بالاى كوهى در مكّه ، به نام ثور ، رفت و با بلندترين فرياد خود ، ديوهايش را صدا زد . آنها جمع شدند و گفتند : سرورا! ما را براى چه فرا خواندى؟ ابليس گفت : اين آيه نازل شد . اكنون كدام يك از شما حريف آن هستيد؟ ديوى از شيطانها برخاست و گفت : من چنين و چنان مى كنم . ابليس گفت : تو حريف آن نيستى . ديگرى برخاست و همانند آن سخنان گفت . ابليس گفت : تو نيز از عهده بر نمى آيى . وسواس خنّاس گفت : من از عهده اش بر مى آيم . ابليس گفت : چگونه؟ او گفت : به آنان وعده و اميد [توبه و آمرزش] مى دهم تا آن كه مرتكب گناه شوند و چون به گناه در افتادند ، استغفار را از يادشان مى برم . ابليس گفت : تو حريف اين آيه هستى . پس او را تا روز قيامت مأمور [مقابله با] آن كرد)(نام کتاب : الأمالي نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 551)
بر این اساس، برترین ویژگی مؤمنین، عدم إبتلا به أماني شیطانی بوده، و با توجه به آیه 23 سوره معارج (ٱلَّذِينَ هُم عَلَىٰ صَلَاتِهِم دَآئِمُونَ) (آنان كه دايم در نماز (و طاعت الهى) عمر گذرانند)، و آیات پیش از آن: (إِنَّ ٱلإِنسَٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ جَزُوعٗا * وَإِذَا مَسَّهُ ٱلخَيرُ مَنُوعًا) (كه انسان مخلوقى طبعا سخت حريص و بى‌صبر است * چون شر و زيانى به او رسد سخت جزع و بى‌قرارى كند * و چون مال و دولتى به او رو كند منع (احسان) نمايد) و آیات بعدی آن، روشن می شود که تنها راه برون رفت از این بیماری، بلکه تمام بیماری های موجود در نهاد انسان، توجه فوری و لحظه به لحظه، به مصدر افرینش می باشد.
و چه زیبا و بی پرده سروده، بابا طاهر عریان:
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی


(وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى)

ارسال سوال